ساعت ها؛ روز و شب
این روزها و شب ها علاوه بر کارهای خانه، فرصتی اگر دست بدهد، سرگرم کتاب خواندن می شویم. بعضی کتاب ها اشتراکی هستند مثل " امید علیه امید " و " زنی با موهای سرخ " که خواندن شان به عهده ی همسر است و گوش دادنش با من! پیش از خواب اما هر کدام کتابی جداگانه را می خوانیم. همسر مشغول " ده پرسش از دیدگاه جامعه شناسی " ست و من سرگرم " باغ سنگی".
اوایل تمام فرصت هایمان را به تماشای فیلم می گذراندیم. بعدش مثل کسی که چشم و دلش سیر شده باشد، یک مدتی فیلم ها را کنار گذاشتیم و آمدیم سمت کتاب!! کتاب اما انگاری چیز دیگری ست. آدم از خواندنش سیر نمی شود. مثل مزه مزه کردن آرام و بی وقفه ی طعمی ناشناخته است. گاهی تلخ و گزنده، گاهی شیرین و لذتبخش!
با "نادژدا ماندلشتام" در امید علیه امید، می فهمیم که دیکتاتوری چگونه مردم یک کشور را به بی تفاوتی و ترس و تسلیم می کشاند. تلخ می شویم. انگشت به دهان می مانیم از شباهت های دو جامعه با فاصله ی زمانی چیزی نزدیک به هشتاد سال!! بعدش پناه می آوریم به "اورهان پاموک" و در کوچه پس کوچه های شهری کوچک، میهمان خاطرات پسرکی می شویم که تازه پشت لبش سبز شده و دارد دنیا را با عشق خیالی زنی با موهای سرخ، کشف می کند.
آخر ِشب ها را هر کدام مان در سکوت غرق می شویم توی گوشی ها! کتاب ها را از طاقچه دانلود کرده ایم و در تاریکی اتاق، ساعتی پیش از خواب را با خودمان خلوت می کنیم. دیشب به حرف های "نیکوس کازانتاکیس" فکر می کردم. به وظیفه هایی که برای بشر قائل می شد؛ اینکه چگونه با عقل به مهار عشق برود و با عشق اش عقل را مهار کند! و در کنار اینها هر لحظه در لبه ی تاریک و باریک هستی با میل و عطشی ناتمام در برابر سقوط در پوچی بجنگد!!... تصورش هم ترسناک است و این ترس ارزشمند است. و این ترس و تلاش خود ِزندگی ست.
امشب باید از همسر بپرسم که در کتاب او چه خبر است؟! درباره ی همه ی این کتابها بعد از خواندن شان مفصل خواهم نوشت.
سلام
چقدر خوب که کتابخوانی دونفری راه انداختید
من هنوز تو نخ اون عکس هستم
کتاب رو برعکس گرفته و روی کاشی های احتمالا سرد....
یاد خاطرات یک کتابخوان معمولی از آنه فدیمن افتادم. یک کتاب جستار رواییه که نشر ترجمات درآورده. ماجرای زندگی زن و مردی هست که هردو نویسنده هستن و کتابخوان. ماجرای شما و همسر بیشباهت به ماجراهای اون کتاب نبود. :)
خلاصه که اگر فرصتی دست داد خوندن اون رو هم پیشنهاد میکنم. البته کتاب جدیای نیست. بیشتر برای خوش بودن حال پیشنهادش میکنم.
چه شبانه های لذتبخشی ! گوارا باد !