چه کسی را می شناسید که در مراسم خاکسپاری مادرش برقصد؟ شاید تنها و تنها جیم آرنو! پسر یک مربی رقص! اما همه اش این نیست. او، افسر پلیسی ست که در تمام طول عمرش سعی کرده درست زندگی کند. و به زعم خود، هر چیزی را در جای خودش قرار بدهد. ولی مگر چنین چیزی هم امکان دارد؟ حتما برای شما هم پیش آمده که درست در زمانی که فکر می کنید همه چیز را تحت کنترل خود دارید، به یکباره اتفاقی رخ بدهد و به دنبال آن، بازیچه ی دومینوی وقایع تلخ بشوید.

بله. جیم آرنو، در فاصله ی کوتاهی، با مرگ مادر، جدایی از همسر و از دست دادن حضانت دخترش مواجه می شود. همه ی این وقایع به گونه ای پی در پی رخ می دهد که این افسر درستکار و دارنده ی چندین مدال افتخار، دچار فروپاشی شخصیتی می شود و تا مرز اضمحلال روانی پیش می رود. همین امر باعث از دست دادن شغلش هم می گردد. هر چند که او در تمام این مدت سعی دارد طوری وانمود کند که همه چیز خوب است و از پس ِاین مشکلات برمی آید ولی در نهایت جیم آرنو بدل به مردی روانی و منزوی می گردد...

 

 

اما چه کسی می داند که در جاده ای طوفانی چه رخ خواهد داد؟! شاید زندگی همان جاده ای ست که هر لحظه ممکن است دستخوش رعد و برقی سهمناک شود. با این حال کافی ست دست در دست هم بگذاریم و زیر لب ترانه ای را زمزمه کنیم. ترانه ای که ما را به عبور از این مسیر دعوت می کند. ترانه ای برای رسیدن به آرامش بعد از طوفان!... و این جیم است که در پس ِآخرین ضربه و مواجه شدن با مرگ همسرش، تصمیم می گیرد در برابر زندگی همچون مادرش باشد. مادری که همواره از کودکی ترانه ی جاده ی طوفانی را برای او زمزمه می کرد و  تلاشش این بود تا بر صحنه ی زندگی، زیبا برقصد. 

نویسنده،کارگردان و بازیگر اصلی این فیلم، جیم کامینگز و محصول 2018 آمریکاست.