ونسان ونگوگ، در نامه ای که همراه این اثر نقاشی برای برادرش تئو می فرستد، می نویسد: "«من تلاشم را کرده‌ام که تأکید کنم، این آدم‌هایی که در نور چراغ مشغول خوردن سیب زمینی هستند، با همان دستانی که در ظرف‌ها گذاشته‌اند، زمین را کنده‌اند و بنا بر این، این تابلو از کار سخت و اینکه چگونه غذایشان را بدست می‌آورند سخن می‌گوید.»"

 

میزان حقوق و دستمزد کارگران در سال 1400 هم مشخص شد. سالی که نکوست برای ما که از خانواده ی کارگران این سرزمینیم از همین حالا پیداست! با این تفاوت که ما زمینی برای کاشتن سیب زمینی نداریم و چشم مان باید به دست هایی باشد که سال هاست نَفَس تولید را در این کشور گرفته اند! و جالب است که این اواخر به دنبال تشدید تحریم ها و ناتوانی حضرات در وارد کردن بی حد و مزر هر چیزی از کشورهای خارجی، دوره افتاده اند و از رونق تولید ملی حرف می زنند و دست و پاکوبان توی بوق و کرنا می کنند که اینها همه به حساب برکات تحریم و دستاوردهای مقاومتی و جهادی شان است! شما اگر بیل زن بودید، تمام آن سال های قبل ترش باغچه تان را بیل می زدید! فکر می کنند نمی دانیم به محض پیدا کردن راه های دور زدن ِتازه، دوباره شروع می کنند به وارد کردن آشغال های گذشته! 

بیچاره ما! بیچاره خانواده هایی که طبق گزارشات اورژانس اجتماعی 123، برای خلاصی از دست فقر، به کودکانشان سم می خورانند... دیگر می خواهیم به کجا برسیم که نرسیده ایم؟! کدامیک از آنهایی که توی جلساتشان نشسته اند و لاف حمایت از کارگر را می زنند، می توانند با این میزان حقوق کارگری که کارخانه اش نیمه تعطیل است و دستمزدها را سه ماه یکبار می دهد، زندگی کند؟! خرج خورد و خوراک و اجاره نشینی و درمان و تحصیل و کوفت و زهرمار بدهد؟!... ما راه خودمان را می رویم. راه هایی که شما از آن وحشت دارید... شما هم سرخوش باشید به آمارهای دروغین و شرم آورتان از رشد اقتصادی و بالا رفتن تولید ناخالص ملی در طول سال های کرونایی! سال هایی که جهان زمین خورد اما شما به یمن نگاه ویژه ای از آسمان ها، سربلندتر از هر زمان دیگری ایستاده اید!! ننگ بر شما! ننگ بر شما که ملت را مثل خودتان فرض کرده اید!