عطر: داستان یک آدمکش

زن ِماهی فروشی در پشت میز کارش که پوشیده از ماهی های سرزده و گندیده و متعفن است، وضع حمل می کند. نوزاد همچون تکه گوشتی از لای پای مادر سر می خورد و قاطی آشغال ماهی ها می شود. زن پس از بریدن بند ناف نوزاد، از جایش برمی خیزد و جواب مشتری پشت میز را می دهد. او هیچ علاقه ای به نوزادش ندارد، چرا که پیش از آن هم بچه های مرده ی دیگری را به دنیا آورده است. اما اینبار "ژان باپتیست" زنده است و به محض استشمام بوی تعفن ماهی ها، جیغ و گریه اش در تمام بازار می پیچید. اولین اعلام حضور او منجر به اعدام مادر است!

این آغاز زندگی انسانی ست که از همان بدو تولد، هیچکس را خواهان خود نمی یابد. اما او دارای شامه ای خارق العاده است! به نحوی که تمام جهان اطرافش را به واسطه ی حس بویایی اش می شناسد. ژان باپتیست به نوانخانه تحویل داده می شود و در میان تعفن و تاریکی پاریس قرن هجدهم، فراز و نشیب های جانفرسایی را از سر می گذراند. او حالا تبدیل به جوانی ماجراجو شده است که در پی ِبوی دخترکی زیبارو، از خود بیخود شده و به دنبالش میان بازار راه می افتد. راهی که منجر به قتل دخترک معصوم شده و عذاب وجدانی ابدی را برای ژان باپتیست به دنبال دارد.

 

 

عطر؛ داستان یک آدمکش، روایت اثبات هویت انسانی ست که از سوی جامعه اش پس زده و فراموش شده است. ژان باپتیست با وجودیکه بوی هر عنصری را از فرسنگ ها فاصله تشخیص می دهد، در نهایت ِتعجب درمی یابد که خود فاقد هر گونه بویی ست. گو اینکه اصلا وجود ندارد! حال او به دنبال اعلام وجود خود به دیگران است. پس دست به کار می شود و به دنبال یافتن راز نگهداری بوی انسان، بدل به آدمکشی شیطانی می شود. هر چند که به وقت اعدام، همه ی ناظران به فرشته بودن او گواه می دهند.

عطر؛ داستان یک آدمکش، محصول 2006 به کارگردانی "تام تیکور" و بر اساس رمانی به همین نام و به قلم "پاتریک زوسکیند"، نویسنده ی آلمانی در سال 1985 است. فیلم در سبک رئالیسم جادویی با بازی درخشان "بن ویشاو"، "داستین هافمن" ، "آلن ریکمن"، " ریچل هاردوود" با طراحی صحنه و لباس، موسیقی و گریم بسیار موفق، عنصر نادیدنی "بو" را برای ما دیدنی می سازد و به این ترتیب تماشاگرانش را علارغم نقاط ضعفی که دارد، افسون می کند. دیدنش حال و هوای شما را حتما تغییر خواهد داد.